هستیهستی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

هستی بابا و مامان

نفس من تویی هستی.........

سلام دختر قشنگم  چطوری خانوم خانوما؟ انشاالله همیشه به گشت و تفریح خانوم خوشگله ... خواستم برات بنویسم که آخر هفته ی پیش و این هفته کجاها رفتیم و گشتیم و خوش گذروندیم پنج شنبه و جمعه ی پیش که رفتیم اردستان خونه ی عمه مریم و حسابی کیف کردیم واااااااااای که چقدر عمه دوستت داره و توهم براش ناز میکنی و اونم هرچی بخوای بهت میده خیلی خوب بود هوا عالی انارای رسیده ی باغشون و یه هستی شکمو که یه عالمه انار خورد  آخر سر هم چند کیلوشونو عمه جون زحمت کشیدن و دادن اوردیم خونمون اونجا رفتیم پارک شما حسابی تاب بازی کردی جیگرم   یه چند تا عکس برات میزارم که ببینی چجوری با شیرین کاریات دل همه رو بردی نفس من......
27 آبان 1391

ببخشییییییییید گلم که دیر شروع کردم.....

دختر ناز من سلام الان تو دقیقا یک سال و هفت ماهته و من یعنی مامان تنبلت تازه دارم برات وبلاگ درست میکنم...شرمنده عزیزدلم اما تو اینقدر مهربونی که مطمئنم مامانی رو میبخشی البته من اینقدرها هم تنبل نبودماااا.....تو دفتر خاطراتت برات خیلی نوشتم اما فکر کردم شاید یه روزی خراب بشه و اگه اینجا بنویسم همیشه موندگاره حالا عکس دفترتو میزارم که ببینی همه کسمیه دنیا بوس واسه تو که بهترینی                   ...
22 آبان 1391

دوباره سلام نی نی گلم

دختر قشنگم میشه الان تصور کنی 15 مرداد سال 89 که من دارم اینارو مینویسم این تاریخ روزیه که من و بابایی فهمیدیم تو اومدی تو دل مامانی و این دقیقا روز اولین سالگرد ازدواجمون بود وچه هدیه ای بهتر از این برای من و بابایی؟ گل من همونطور که صبح برات نوشتم باید زودتر از اینا دست به کار میشدم و برات وبلاگ  درست میکردم اما خوب ببخشید دیر شد و به قول خاله فاطمه ماهی رو هروقت از آب بگیری تازست و منم از الان برات مینویسم خوب داشتم میگفتم تو یه همچین تاریخی من جواب آزمایشمو گرفتم و سریع رفتم بیمارستان بهشتی پیش خانم دگتر نقشینه که از قبل تحت نظر بودم و اونم برام سونوی سه بعدی نوشت و تو جواب سونو مشخص شد شما فرشته خانومی  روزا...
22 آبان 1391
1